گروه جامعه مشرق - قرار همه ساعت 6؛ درست وقتی که عقربه های ساعت در امتداد هم قرار گرفتند. آنوقت است که معلوم می شود جیب کدامیک پر پول تر است و برنده این مسابقه. عقربه های ساعت که به زاویه 180 درجه می رسد رقابتی نفس گیر شروع می شود؛ درست مثل دغدغه های آدم های جامعه با اهالی اینجا.
رقابت بین آدم هایی که در این سالن بزرگ گوش تا گوش کنار هم نشسته اند و میلیارد برایشان پول خرد است، برایشان مهم است، درست مثل بسیاری از مردم کوچه و خیابان که دغدغه نان شب و کرایه خانه دارند. پولدارهایی که دیگر خرید ماشین های چند میلیارد تومانی و لباس و ساعت های چند ده میلیون تومانی راضی شان نمی کند و برای عرض اندام دست به دامان حراجی هایی می شوندکه آثار هنری در آنها با قیمتی چند صد میلیون تومانی چوب می خورند.
مانور قیمت ها در حراج 25میلیاردی تهران
همچنان، ساعت شش بعد از ظهر را نشان می دهد. همهمه ای خاص در سالن زرین هتل آزادی برپاست. خریداران که از قبل برای شرکت دراین حراجی ثبت نام کرده اند و حالا تعدادشان به 400 نفر می رسد سالن را پرکرده اند و دیگر جایی برای نشستن نیست.
صندلی های قرمز و طلایی هتل پارسیان آزادی امسال هم میزبان حراجی تهرانند تا پنجمین حراج تهران برای مانور عده ای خاص چکش بخورد. همهمه حاکم بر سالن با صدای چکش حسین پاکدل مجری پنجمین دوره از حراج تهران تبدیل به سکوت می شود. چراغ پنجمین حراج تهران را یکی از بازیگران مطرح روشن می کند تا الناز شاکردوست با 95میلیون تومان ناقابل خریدار اولین اثری باشد که با چکش حسین پاکدل روی میز حراج چوب می خورد.
95میلیون تومان برای آدم های اینجا که میلیارد برایشان پول خرد است رقمی چندان قابل توجه نیست و حالا باید منتظر رقمی هایی سرسام آور تر و نجومی تر بود. شاید خانم بازیگر هم اگر کمی سیاست به خرج می داد، خریدش را 10 رقمی می کرد که بهتر بشود برایش تیتر زد.
غوغای برندهای حامی حراج تهران
کسانی که برای خرید یک تابلو حاضر به پرداخت چندین میلیارد تومان پرداخت هستند تا کلکسیونی خاص داشته باشند و البته رقم خریدشان در بین هم تیپ هایشان حسابی سر و صدا کند، بی شک هدف مناسبی برای برندهای لوکس بازار هم به حساب می آیند.
از تلویزیون های چند ده اینچی سامسونگ که برای نمایش قیمت ها و آثار در سالن تعبیه شده، گرفته تا تبلیغات پورشه و دیگر حامیان حراج تهران. تبلیغات برندهای حامی حراج در سالن غوغا می کنند و بدون شک تا مدت ها در ذهن خریداران میلیاردر حراج تهران باقی خواهند ماند تا شاید بعد از خرید میلیاردی تابلوهای نقاشی سری هم به نمایندگی ها و فروشگاههای این برندها بزنند و بساط شان را تکمیل کنند.
در دست های حاضران، گوشی هایی زنگ می خورد و قیمت ها را بالا و پایین می کند که برخی حدود 50 میلیون تومان می ارزند و حالا این دست با گوشی ها و ساعت ها و انگشترهایی که رخ نمایی می کنند، هر کدام بالای 100 میلیون ارزش دارند، جدا از اینکه هر بار که این دست های گران قیمت بالا می رود، قیمت یک اثر هنری در این حراج، دهها میلیون گرانتر می شود.
با هر بار چکش خوردن برای هر تابلو و بالابردن پیشنهاد قیمت به اندازه دهها میلیون تومان ناخودآگاه ذهنم به سوی آدم هایی می رود که با این مبلغ می توانند به بخش زیادی از آرزوهایشان جامه عمل بپوشانند. آدم هایی که برای خرج روزانه زندگی دچار مشکل اند و ادامه تحصیل برایشان بیشتر به آرزو می ماند.
راستی با یک میلیارد تومان چند نفر بی خانه صاحب خانه می شوند؟ برای چند دختر دم بخت می توان جهیزیه خرید یا چند بدهکار را از زندان ازاد کرد؟ چکش حسین پاکدل محکمتر از دفعات قبل فرود می آید تا رشته افکار اهالی رسانه از سالن خارج نشود.
پولدارترین خریدار امشب تابلویی از سهراب سپهری را به قیمت
سه میلیارد تومان می خرد، تشویق حضار سالن را پر می کند و همین تشویق ها و نگاهها
برای خریدار تابلو کافی است تا در جمع بدرخشد و در بین هم کیشانش بالاتر از همه
قرار گیرد؛ بهترین پاداش برای سربازان مانور تجمل در جمعه شب میلیاردی تهران. بماند رقم هایی که خرج خرید تابلوی زن بی حجاب و مجسمه فلزی دختر و پسر.
روشنفکرانی که به خواب رفته اند
با شنیدن رقم سه میلیارد تومان برای خرید یک تابلو از سهراب سپهری و پرداخت آن توسط یکی از مشتریان داخل سالن بی اختیار به یاد حرف های روشنفکرانه برخی آدم ها می افتم ؛کسانیکه تا صحبت از کمک به بازسازی حرم یکی از ائمه می شود و یا وقتی پیرمرد و پیرزنی مستضعف، تمام پس انداز یا النگوی دستش را برای کمک به ساخت ضریح امامان معصوم وقف می کند، دم از گرسنگی مردم می زنند. شبه روشنفکرانی که در رسانه هایشان مدام آرزو می کنند ای کاش این پول ها به جای هزینه شدن در این امور، به دست فقرا می رسید، یا مدرسه ای می شد برای تحصیل دانش آموزان فقیر. پیش خود می گویم راستی با25میلیارد و 362میلیون تومانی که مسئولان و برگزار کنندگان حراج تهران، با افتخار از آن دم می زنند چند مدرسه می توان ساخت و چند بیمار را می توان از مرگ نجات داد؟
راستی این آدم ها امروز کجا هستند؟ چرا شبکه های مجازی با شنیدن اخبار حراجی تهران پرنمی شود از مطالبی از این دست که چرا پول هایتان را آنجا که باید هزینه نمی کنید؟
چرا آن فرد محروم پاک نیت که نام و تصویری از او در رسانه ها نیست، با خلوص نیت، به ساخت ضریح و صحن کمک می کند و متهم به هزار و یک ساده اندیشی می شود، اما خریدهای صدها میلیونی، کمک به فرهنگ و هنر این مملکت تعبیر؟
مانور تجمل با قیمت های صوری؟
حراجی تهران در هر سال برگزاری اش رکوردی جدید از قیمت آثار به فروش رفته بر جای می گذارد. رقم هایی که خریداران از گالری داران بزرگ تهران تا کلکسیون دارها به آن می بالند.
برخی مسئولین هم این حرکت را حتی راهی برای تحرک بخشی به اقتصاد فرهنگی معرفی می کنند و رکوردهای میلیاردی را با افتخار رسانه ای می کنند.اما گشت و گذاری در دنیای خبر کافی است تا با عقبگردی به حراجی سال 93 این حراجی بزرگ با قیمت یک میلیارد و 800میلیارد تومانی برای فروش اثر "تنه درختان" سهراب سپهری مواجه شویم.
اثری که 5ماه بعد در حراج کریستی دوبی تنهابه 265هزار دلار به فروش رسید و همین تفاوت صدها میلیونی برای یک اثر کافی است تا مشخص شود این حراج تنها مانوری برای عرض اندام ثروتمندان به راه افتاده و تابلوهای میلیاردی به فروش رسیده در آن، در حراجی های خارج از کشور به رقمی به مراتب کمتر از آنچه اعلام می شود معامله می شوند و کدام ثروتمندی، اینگونه پولهایش را به باد می دهد که دومی اش در این حراجی ها به منصه ظهور رسیده باشد؟
حضور افتخاری وزیر ارشاد در بزم میلیاردی تاجران هنر
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی هم میهمان افتخاری حراجی تهران بود،آنهم در لحظاتی که نقاشی سهراب سپهري روي میز حراج قرار گرفت و رکورد گران قیمت ترین نقاشی ایران را ثبت کرد.
علی جنتی با افتخار، حضورش در این مراسم را حمایت دولت از همت بخش خصوصی اعلام کرد و اینکه حراج تهران حرکتی ارزنده است برای رونق اقتصاد هنر.
اما به راستی چنین رفتارهایی چه پیامدهایی برای جامعه امروز ما دارد؟ جامعه ای که امروزه و با رکودی که دامنگیر همه بخش های اقتصادی آن شده، بیش از پیش گرفتار مسائل معیشتی است.
ابهری: حراجی های ایران تقلیدی عجولانه و فضایی برای مانور نوکیسه ها است
دکتر مجید ابهری رفتار شناس و استاد جامعه شناسی دانشگاه در گفتگو با خبرنگار اجتماعی مشرق در این باره میگوید: تغییر سبک زندگی و انحراف آن از محور زندگی اصیل اسلامی ایرانی عوارضی را به دنبال خواهد داشت که گاه موجب تعجب و در پاره ای اوقات باعث تاسف می شود و درجامعه ای که مردم زیادی زیر خط فقر قرار دارند و مقام معظم رهبری نیز بارها مردم و مسئولین را از شراف زدگی و زندگی تشریفاتی منع کرده اند، مشاهده چنین وقایعی جای تاسف دارد.
به گفته این آسیب شناس برگزاری چنین مراسم ها و حراجی هایی در تهران تنها تقلیدی عجولانه از برنامه های آنسوی آبهاست تا فضایی را برای مانور نوکیسه ها فراهم آورد.
ابهری با تاکید بر اینکه از نگاه آسیب شناسی هیچ بحثی راجع به آثار فروخته شده وجود ندارد و تنها باید به رفتار این افراد در شرایط فعلی جامعه از لحاظ فرهنگی و اقتصادی پرداخت ، می گوید: چنین رفتارهایی نقطه آغازی است برای رقابت های اشراف زدگی. در شرایطی که اگر بانویی مسلمان النگوی دستش را برای بازسازی حرم ائمه هدیه کند صدای وااسفا از افراد به ظاهر روشنفکر بر می خیزد و این افراد را از هر طرف مورد هجمه قرار می دهند،اما حال در مواجهه با افراد نوکیسه ای که می خواهند با پول خود به جامعه و اطرافیان خود فخر بفروشند هیچ واکنشی نشان نمی دهند.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: تقبیح چنین اتفاقاتی از آنجا واجب می شود که در شرایط فعلی اقتصادی که بخش قابل توجهی از مردم در تامین مایحتاج ضروری خود با مشکل مواجه اند چنین اخبار و اتفاقاتی یاس اجتماعی، سرخوردگی و احساس تبعیض و فاصله طبقاتی را به همراه می آورد.
وی در پایان این گفتگو با طرح سوالی از حامیان رسانه ای و سیاسی این حراجی ها گفت: شبه روشنفکران و مدعیانی که کمک به مسلمین تحت ستم را غیر قانونی و خلاف عقل توصیف می کنند چرا در مقابل این رفتار نوکیسه گان سکوت اختیار کرده اند؟!